لعیالعیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

لعیا جون مامان

سفر به اصفهان

دختر عزیزم تعطیلات خرداد ماه رفتیم اصفهان خونه عمه. عموو مادرو باباحاجی هم بودن خیلی خوش گذشت سی وسه پل رفتیم نشستیم کنار زاینده رود رفتیم میدان امام خیابون انقلاب خلاصه خیلی خوش گذشت تو هم برای خودت کلی صفا کردی عمه هم که سنگ تموم گذاشت ازش به خاطر تمام محبتاش ممنونیم
19 خرداد 1392

بدون عنوان

سلام عزیز دل مامان الان دو روزی میشه که وارد 21 ماهگی شدی دیگه برای خودت خانم شدی داری یواش یواش کلمات میگی مامان.بابا.اجی.جوجه.هاپو.حموم.ندارو میگی ننا.ایدا.قاشق . اب.جیش. جیز.توپ.عمه.عمو. ...
30 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

سلام بالاخره دیروز واکسن 18 ماهگیتو زدم خداروشکر زیاد اذیت نشدی دیروز تب کردی اما امروز بهتری خداروشکر خیالم راحت شد نفس مامان
28 اسفند 1391

بدون عنوان

سلام جگر مامان فردا باید ببرمت واکسن 18 ماهگیتو بزنم الهی دورت بگردم که فردا اذیت میشی دردت به جونم الان مثل فرشته ها لالا کردی ولی دیگه تا 6 سالگی از واکسن خبری نیست اینم بدون این واکسن ها برای تو یه نیاز گل مامانو بابا
26 اسفند 1391

واکسن 18 ماهگی

سلام عزیز دل مامان من از الان نگرانم اخه شنیدم واکسن 18 ماهگی خیلی سخته من طاقت درد کشیدنتو ندارم همه زندگیم اخه واکسنت دقیقا دو روز به عید مونده وقتشه نمیدونم کاش بشه دو سه روز زودتر واکسنتو بزنم توکل به خدا
9 بهمن 1391